نوشته شده توسط : مجید

فراق يار جانم را گرفته     

 

                  تب هجران توانم را گرفته

                                       نه تاب درد گفتن دارم اي دل

                                                         که گويي غم زبانم را گرفته

غم دلبر زده آتش به جانم

              که ميسوزد ز سر تا استخوانم

                               بيا اي دل بيا با هم بسوزيم

                                                 که خاکستر بر اين خرمن نشانم

امان از دست صياد زمانه

               که بگرفته دل ما را نشانه

                                کبوتر بچه اي در خواب ميگفت

                                                  مرا نه بال و پر ماند نه لانه

دلم درد و سرم درد و تنم درد

                از آن بهتـر بگويم که منم درد

                               طبيبا زخم دل را مرحمي نيست

                                                    بود  داروي زنده ماندنم درد

چه سازم با غم و دوري دلدار

                 که شبها مينشينم در غم يار

                                 مرا ني طاغت دوريست يارب

                                                نه مي باشد توان حال بيمار

بيا اي مونس من يابن الزهرا

               عزيز نرگس من يابن الزهرا

                                بيا تا بي کس و کارم ندانند

                                               تويي مولا کس من يابن الزهرا




:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجید

اشعار آقا امام زمان که در این مجموعه هست هر کدام از شعر هایش هزاران نکته و دلسوختگی را بیان میکند . پیشنهاد میکنم حتما بخونید و صلواتی هم برای خوشنودی دل آقا بفرستید.

 

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي
و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي

حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است
صداي تيک  تاک غم , شماره هاي صنعتي !

امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان
تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !

ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!

کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين
که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي !

 

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام
 
گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم
 
بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم
 
تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم
 
از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم
 
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است


  

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

 

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي
و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي

حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است
صداي تيک  تاک غم , شماره هاي صنعتي !

امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان
تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !

ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!

کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين
که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي !

 

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 


از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام
 
گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم
 
بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم
 
تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم
 
از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم
 
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

 


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 

از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 



:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجید

 

 

گلی گم کرده‌ام

 

گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را

گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است

دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر

خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او

خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم

خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین

الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت

ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد

بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت

"نبوی گرگانی"

تنظیم تبیان،‌ هدهدی

 

 


 

 

من که باشم   

 

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

که فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار

و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان‌گیر بگو

تا کند پادشه بحر، دهان پر گهرم

                                                                                  


آقا بیا

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت

این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما

آرام  راه ساحل دریا بگیرد

اقا بیا تا کی دو چشم انتظارم

شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد

پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

آقا خلاصه یک نفر باید بیاید

تا انتقام دست زهرا را بگیرد

"علی اکبر لطیفیان"



:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مجید

تو هم یك گوشه چشمی به ما كن              نگاهی هم به این بیچاره ها كن

 

بلای هجر ما را مبتلا كرد                                 عنایت كن زما دفع بلا كن

 

*****

 

خدا را یك نگاهی سوی ما كن                     ز چنگ نفس اماره رها كن

 

كرم كن مهدیا (عج) در خدمت خود         نصیب و روزی ما كربلا كن

 

*****

 

یارب ظهور مهدی ما عنقریب كن          بیرون دگر ز قلب جنابش شكیب كن

 

تقدیر ما اگر نبود درك عهد وصل            توفیق دیدن رخ ماهش نصیب كن

 

*****

 

لطف كن دست من از دامن خود دور مكن          اینقدر ناز به این عاشق مهجور مكن

 

میل دارم به ركاب تو ملازم گردم                           اشتهای من دلسوخته را كور مكن

مقتدا

 

نباشد بی تو عالم را صفایی                      نه دین را بی تولایت بهایی

 

مگر من دست برمی دارم از تو               تو جانی ،دلربایی ،مقتدایی

 

*****

 

روح عرفان

 

كند هر كس زدرگاهت گدایی                  به حق حق رسد آخر به جایی

 

نبرده بویی از عرفان و معنا                               ندارد آنكه با تو آشنایی

 

*****

 

اللهم اجعلنی من انصاره

 

خدایا مردم از هجران مهدی                     ندیدم چهره تابان مهدی

 

چنانم كن كه بنمایی حسابم                       مرا در زمره یاران مهدی

 

*****

 

این دوبیتی ها برگفته از کتاب زمزمه انتظار «علی اصغر یونسیان (متجلی )»

 

 

 

مقدر كن خدایا انس و جان را           ظهور مهدی (عج) صاحب زمان را

 

رسان امشب بداد خلق عالم                            یگانه منجی خلق جهان را

 

*****

 

بدم در جان ، دم رحمانیت را                     عیان كن چهره پنهانیت را

 

بلب جانم رسید ازحسرت تو                        نشانم ده رخ نورانیت را

 

*****

 

مردم و آخر ندیدم روی نیكوی ترا                        گوش من نشنید جانا صوت دلجوی ترا

 

سرمه ای با دست خود بر هر دو چشمانم بكش         نور تا گیرد دو چشمم بنگرم روی ترا

 

*****

 

جان ما آمده از هجر تو بر لب بازآ                  روز ما بین كه بود تیره تر از شب بازآ

 

ای امید دل صدیقه كبری (س) عجل                  وی زداینده غم از دل زینب (س) بازآ

 

*****

 

بیمار گشته است قلوب از عیوب ما               دانیم گشته سد دعاها ذنوب ما

 

یا غافر الذنوب گناهان ما ببخش               وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما

 

*****

 

دوای درد ما تنها ظهور است          ظهوری كاندر آن فیض حضور است

 

هر آنكس كو بود غافل زیادش             دو چشم باطنش و الله كور است

 

مقتدا

 

نباشد بی تو عالم را صفایی                      نه دین را بی تولایت بهایی

 

مگر من دست برمی دارم از تو               تو جانی ،دلربایی ،مقتدایی

 

*****

 

روح عرفان

 

كند هر كس زدرگاهت گدایی                  به حق حق رسد آخر به جایی

 

نبرده بویی از عرفان و معنا                               ندارد آنكه با تو آشنایی

 

*****

 

اللهم اجعلنی من انصاره

 

خدایا مردم از هجران مهدی                     ندیدم چهره تابان مهدی

 

چنانم كن كه بنمایی حسابم                       مرا در زمره یاران مهدی

 

*****

 

این دوبیتی ها برگفته از کتاب زمزمه انتظار «علی اصغر یونسیان (متجلی )»

 

 

 

مقدر كن خدایا انس و جان را           ظهور مهدی (عج) صاحب زمان را

 

رسان امشب بداد خلق عالم                            یگانه منجی خلق جهان را

 

*****

 

بدم در جان ، دم رحمانیت را                     عیان كن چهره پنهانیت را

 

بلب جانم رسید ازحسرت تو                        نشانم ده رخ نورانیت را

 

*****

 

مردم و آخر ندیدم روی نیكوی ترا                        گوش من نشنید جانا صوت دلجوی ترا

 

سرمه ای با دست خود بر هر دو چشمانم بكش         نور تا گیرد دو چشمم بنگرم روی ترا

 

*****

 

جان ما آمده از هجر تو بر لب بازآ                  روز ما بین كه بود تیره تر از شب بازآ

 

ای امید دل صدیقه كبری (س) عجل                  وی زداینده غم از دل زینب (س) بازآ

 

*****

 

بیمار گشته است قلوب از عیوب ما               دانیم گشته سد دعاها ذنوب ما

 

یا غافر الذنوب گناهان ما ببخش               وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما

 

*****

 

دوای درد ما تنها ظهور است          ظهوری كاندر آن فیض حضور است

 

هر آنكس كو بود غافل زیادش             دو چشم باطنش و الله كور است

*****

 

 

مرا روز وصالش روز عید است            به زنجیر غمش جانم بقید است

سخن كوتاه كن از زید و از عمرو       چكاری مر مرا با عمرو زید است

*****

گل گلزار هستی دلبر ماست            همان دلبر كه او تاج سر ماست

دریغا چشم ما او را نبیند                        اگر چه دائما اندر بر ماست

*****

اگر كعبه مطاف خاكیان است                        و یا گر قبله افلاكیان است

طواف كعبه و سنگ سیاهش            بگرد مهدی (عج) صاحب زمانست

*****

خوشا چشمی كه بیند روی ماهت             خوشا جانی كه گردد خاك راهت

روا باشد دهد جان ، عاشق تو                                 اگر افتد بروی او نگاهت

*****

گمان كردم كه دین صوم و صلوتست              جهاد و خمس و حج است و زكوه است

ولی بشنیدم از روشن ضمیری                                   كه مهر دوست ، اسباب نجاتست

*****

قلوب ما همه ظرف ولایت مهدی (عج) است              سپاس وشكر كه اینهم عنایت مهدی (عج) است

مگیر خرده كه تا چند یاد او كردن                                 كه نقل بزم محبان حكایت مهدی (عج) است

*****

امروز غریب آل احمد (ص) مهدی (عج) است               یكتا گل بوستان سرمد مهدی (عج) است

ویرانگر مسلك و مرام باطل                                      احیاگر آئین محمد (ص) مهدی (عج) است

*****

عاقل نبود هر آنكه مجنون تو نیست                    مجنون نبود هر آنكه مفتون تو نیست

مومن نبود كسیكه نشناخت ترا                             شاكر نبود كسی كه ممنون تو نیست

*****

مرا غیر از تو امیدی بكس نیست                       یقینا غیر تو كس داد رس نیست

خدا را یكه مردم در فراقت                              دگر آیا زمان هجر ، بس نیست ؟

*****

عزیز فاطمه (س) جانم فدای قلب مغمومت                   فدای آن جمال پشت ابر غیبت ، مكتومت

عزای جد تو برپاست دعوت می كنیم از تو                         بیا در مجلس اهل عزای جد مظلومت

*****

هر آنكس كار با مولا ندارد                      یقینا بهره از معنی ندارد

بغیر از آتش سوزان دوزخ                      مقامی روز وانفسا ندارد

*****

دلم با یاد او آرام گیرد                              بنامش كار ما انجام گیرد

دو چشمان من مفتون مهجور               خداوندا كی از او كام گیرد ؟

*****

خوشا آنكس كه مهدی (عج) یار او شد                  رفیق مشفق و غمخوار او شد

اگر صدها گره افتد بكارش                                   بدست او فرج در كار او شد

*****

چرا دوری ز تو تقدیر ما شد  ؟                      غم هجران گریبانگیر ماشد ؟

تو غایب نیستی ، مهجور ماییم                           دریغا علتش تقصیر ما شد

*****

مهر تو بر قلوب ما حك شد                  وای بر آنكه از تو منفك شد

هست كافر اگر در اوصافت              هر كه وارد به قلب او شك شد

*****

خوشا آنانكه با دلبر قرینند                    مداوم با جنابش همنشینند

بهرسو دیده خود را گشایند               بغیر از صورت ماهش نبینند

*****

خوشا آنان كه محو روی یارند            جز او با دیگری كاری ندارند

بپای یار هر دم از سر صدق              هزاران مرتبه جان می سپارند

*****

خوشا آندل كه شد منزلگه یار                برون افكنده از خود مهر اغیار

برای رستگاری روز محشر                   بود میزان ، ولای آل اطهار (ع)

*****

 

مقدم مسعود نور دیده زهرا (س) مبارك                                بر تمام دوستان عترت طاها مبارك

بر تو یابن العسكری (عج) ای قائم آل محمد (ص)     عید میلاد « حسین (ع) بن علی (ع) »  بادا مبارك

*****

خلق عالم ز سما تا به سمك                        زادمی و پری و جن وملك

همگی از دل و جان می گویند                            عجل الله تعالی فرجك

*****

بود یاد تو ما را قوت دل               

|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد